سلام به همگی
گفتن این داستان خالی از لطف نیست و از روی مقاله ی چادر روز دهم نوشته شده که بیشتر از 6صفحه است بنده در حدود یک صفحه خلاصه اش کردم و امیدوارم فیض ببرید
علی آقا وفاطمه خانم توی یکی از کوچه های امام زاده حسن در یک خانه ی نیم بند می نشستند که نسبت به بقیه ی خونه ها تعریفی نداشت!!!با آن آجر های نامنظمش که به راحتی کنده می شد.نوجوان های محله هروقت آجر برای تیر دروازه کم می آوردند از این دیوار استفاده میکردند .دیواری که تابلوی اعلانات تیم شاهین و عقاب شده بودانصافا هم بچه های عقاب از شاهین سر تر بودند الا اون موقعی که داداش علی آقا کریم آقا میرفت و توی دروازه ی تیم سرخ پوش شاهین می ایستاد.و معروف بود به بی خیال خونی و مالی شدن و هر وقت اراده میکرد شیرجه میزد توی آسفالت و۱۸۰باز میکرد انگار استخوان در بدن نداشت اینطور میگفتن.علی آقا بسیجی رفت جبهه و با کلی قرض و قوله توانسته بود یک خانه ی نقلی بخرد که سه دونگش رو با شوهر خواهرش شریک بود پدر و مادر علی در تصادف مرده بودند و همین یک خواهر و برادر را داشت کریم آقا روز سوم خرداد ماه به شهادت رسید .شهادت کریم تیم شاهین را فلج کرد از بچه های شاهین بعدا همه شان به شهادت رسیدند اما عقابی ها فقط یک شهید داده بودند آن هم توسط یک فروند اشتباه توسط نیروهای خودی در عملیات کربلای پنج و یک اسیر هم در کربلای چهار فقط همین
انگاری روز خدا قحط بود حداقل یک روز قبل از فتح خرمشهر شهید میشدی که دل آدم نسوزد.دقیقا همون روزی که باید به خاطر زحماتت مزدت رو میگرفتی با شهادت مزد گرفتی؟صبر میکردی ممد نبودی رو میشنیدی بعد در عملیات رمضان شهید میشدی همه داشتند شربت آبلیمو میخوردن و تو شربت شهادت.خیلی تو مردی دیگه داداش کوچیکه خیلی بی معرفتی. از این حرف ها میزد داشش علی آقا.
کریم آقا پانزده ساله بود و زن و بچه نداشت فاطمه خانم می گوید بچه به این چشم پاکی ندیده بودم سوم خرداد روز تولدش بود الان ۲۷سال است که فاطمه خانم و خواهر کریم تولدش رو با مزتضی دو تا یکی میگیرن.چون جفتش یک روز بود دیگه.
علی آقا شب شروع عملیات محرم جزو همان ۳۰۰شهیدی بود که در رودخانه ی دویرج در منطقه ی دشت عباس و شرهانی قبل از اوج عملیات بر اثر سیل غرق میشوند.
فاطمه خانم هم روز دهم محرم ۸۸زیر پل کالج چادرش رو کشیدن و با صورت زمینش زدند.داشت میرفت هیات که برای امام حسین اشک بریزه.و چادری رو که علی آقا براش خریده بود رو پاره کردند.همون چادری که فاطمه خانم قول داده بودفقط توی هیات بپوشه.
برای درج نظر و مشاهده ی کامل نظرات به ادامه ی مطلب بروید
ادامه مطلب...